English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1970 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
forthcomming U اماده برای ارائه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
forthcoming U اماده ارائه دادن
to fit with U اماده کردن برای
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
winterization U اماده کردن برای کار در زمستان
grooms U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
tropicalization U اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
groom U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
prompted U کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompts U کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompt U کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
dispatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
civilian preparedness for war U اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
dispatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
rig the ship U فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
predigest U بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
on offer U اماده برای فروش
prompt to go U اماده برای رفتن
fit to work U اماده برای کارکردن
ready to die U اماده برای مرگ
to stand in the gap U برای دفاع اماده بودن
covers U اماده برای برگرداندن توپ
to prepare for war U برای جنگ اماده شدن
coverings U اماده برای برگرداندن توپ
he was prone to mischief U برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
up and running U اماده برای عملیات کامل
cover U اماده برای برگرداندن توپ
on guard U اماده برای دفاع باشید
attack on preparation U شمشیرباز اماده برای حمله
to keep ome's powder dry U برای هر رویدادی اماده بودن
bat U گل اماده برای کوزه گری
attention U شمشیرباز اماده برای مبارزه
attentions U شمشیرباز اماده برای مبارزه
bats U گل اماده برای کوزه گری
batted U گل اماده برای کوزه گری
mission ready U هواپیمای اماده برای پرواز
off the shelf U تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
addresses U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
covers U اماده شدن برای دریافت توپ
addressed U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
cover U اماده شدن برای دریافت توپ
coverings U اماده شدن برای دریافت توپ
finished product U محصولات اماده برای توزیع ومصرف
herbescent U اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
platform load U بار اماده برای بارریزی هوایی
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
how about <idiom> برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
to the manner born U فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
hypnotizable U اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
pool U عده کارمند اماده برای انجام امری
clutch start U روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
repertoire U فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
pooled U عده کارمند اماده برای انجام امری
pools U عده کارمند اماده برای انجام امری
refire time U زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
sawhorse U نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
back-up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
lime paste U اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
vitrescent U اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
hot site U یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
pilot engine U ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
reaction time U زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
turnkey U سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
telpak U سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
sedan U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedans U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
restatement of the law U مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین
turnkey system U سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
editing run U در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
supercritical U حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
musicom U یک زبان برنامه نویسی تصنیفی که روش هایی برای تولید تصنیفهای موسیقی اصیل بعلاوه موسیقی ترکیبی ارائه میدهد
represented U ارائه کردن
represent U ارائه کردن
represents U ارائه کردن
lead proof U ارائه دلیل کردن
producing U اقامه ارائه کردن
propounds U پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounding U پیشنهاد کردن ارائه دادن
propound U پیشنهاد کردن ارائه دادن
render U ارائه دادن ترجمه کردن
propone U پیشنهاد کردن ارائه دادن
rendered U ارائه دادن ترجمه کردن
renders U ارائه دادن ترجمه کردن
exhibited U ارائه دادن ابراز کردن
exhibiting U ارائه دادن ابراز کردن
exhibits U ارائه دادن ابراز کردن
exhibit U ارائه دادن ابراز کردن
to put in U منصوب کردن ارائه دادن
porrect U منبسط کردن ارائه دادن
submitting U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitted U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
produce U اقامه کردن ارائه دادن سند
subsequent filing [application, documents] U ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
produced U اقامه کردن ارائه دادن سند
submit U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submits U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
produces U اقامه کردن ارائه دادن سند
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
voyage repairs U تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
Linotype U ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
To submit something to someone. U چیزی را به کسی تسلیم کردن (ارائه دادن )
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
statitizing U فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
to cut out U بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
setting up U اماده کردن
pre treatment U اماده کردن
readying U اماده کردن
sets U اماده کردن
set U اماده کردن
provide U اماده کردن
provides U اماده کردن
get ready U اماده کردن
accommodated U اماده کردن
accommodates U اماده کردن
harnessed U اماده کردن
prepares U اماده کردن
harnessing U اماده کردن
readied U اماده کردن
confect U اماده کردن
readies U اماده کردن
prepare U اماده کردن
harness U اماده کردن
draft U اماده کردن
drafted U اماده کردن
ready U اماده کردن
drafts U اماده کردن
preparing U اماده کردن
to string up U اماده کردن
primed U اماده کردن
primes U اماده کردن
belay U اماده کردن
supplied U اماده کردن
supply U اماده کردن
make ready U اماده کردن
supplying U اماده کردن
prime U اماده کردن
preparation U اماده کردن
to pickle a rod for U اماده کردن
preparations U اماده کردن
unlimber U اماده کردن
outfits U سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfit U سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
forespeak U قبلا اماده کردن
knock up U سردستی اماده کردن
gear U کردن اماده کارکردن
geared U کردن اماده کارکردن
fitting out U اماده کردن ناو
knock-up U سردستی اماده کردن
train U اماده کردن اسب
trained U اماده کردن اسب
trains U اماده کردن اسب
knock-ups U سردستی اماده کردن
set up U اماده تیراندازی کردن
do up U اماده استفاده کردن
gears U کردن اماده کارکردن
forearm U قبلا اماده کردن
forearms U قبلا اماده کردن
sensate U اماده پذیرش حس احساس کردن
to study up U خود را اماده امتحانات کردن
make ready U اماده شدن حاضر کردن
get ready U اماده شدن حاضر کردن
to provide oneself U خودرا اماده یا مجهز کردن
spot U کشف کردن اماده پرداخت
spots U کشف کردن اماده پرداخت
snow farming U اماده کردن پیست اسکی
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
to gather up U جمع اوری کردن اماده کردن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
to wind up U کوک کردن اماده کردن گلوله
redact U اماده چاپ کردن تحریر کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
congress party (indian national congress U حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
edited U اماده چاپ کردن تغییر دادن
marshaled U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1strong
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com